کد مطلب:27842 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

دعاهای جامع پیامبر برای امام












298. امام علی علیه السلام: یك بار بیمار شدم. پس پیامبر خدا از من عیادت كرد و در حالی كه بر پهلو خوابیده بودم، بر من وارد شد و كنارم نشست و مرا با لباسش پوشانید و چون ضعفم را دید، برخاست و به مسجد رفت و نماز گزارد و چون نمازش پایان یافت، آمد و لباسش را از روی من برداشت و فرمود: «ای علی! برخیز كه بهبود یافتی».

پس برخاستم، گویی كه پیش از این دردی نداشته ام؛ و پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «از پروردگارم چیزی نخواستم، جز آن كه به من داد و هیچ چیز برای خود نخواستم، مگر آن كه مانندش را برای تو خواستم».[1].

299. امام علی علیه السلام: به دردی دچار شدم. نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمدم و او مرا در جای خود نشاند و به نماز ایستاد و گوشه لباسش را رویم انداخت و سپس فرمود: «ای پسر ابو طالب! بهبود یافتی، و هیچ ناراحتی ای نداری. چیزی از خدا نخواستم، مگر آن كه مانند آن را برای تو خواستم، و چیزی از خدا نخواستم، مگر آن كه به من عطا كرد، جز آن كه به من گفته شد: پس از تو پیامبری نیست».[2].

300. امام علی علیه السلام: در مسجد بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شدم و او در مصلّای خود در یكی از اتاق هایش بود. پس فرمود: «ای علی! امشب را در همین جا كه می بینی به صبح آوردم. نماز می خواندم و از خدایم درخواست می كردم. چیزی از او نخواستم، جز آن كه مانندش را برای تو خواستم و چیزی از خدا نخواستم، مگر كه به من عطا كرد، جز آن كه به من گفته شد: پیامبری پس از من نیست».[3].

301. تاریخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن حارث -: به علی بن ابی طالب علیه السلام گفتم: مرا از بالاترین منزلتت نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آگاه كن. گفت: باشد. روزی خوابیده بودم و پیامبرصلی الله علیه وآله نماز می خواند. چون از نمازش فارغ شد، گفت: «ای علی! هیچ خیری از خدای عز و جل نخواستم، مگر آن كه مانندش را برای تو خواستم، و از هیچ شرّی به خدا پناه نبردم، جز آن كه برای تو نیز از آن پناه خواستم».[4].

302. كتاب سلیم بن قیس - به نقل از مقداد -: پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود: «مژده ات باد ای برادر من!». كلام پیامبرصلی الله علیه وآله در حالی بود كه اصحاب پیرامون پیامبرصلی الله علیه وآله، آن را می شنیدند.

علی علیه السلام گفت: خدا به تو بشارت خیر دهد، ای پیامبر خدا و مرا فدای تو كند! پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «چیزی از خدا نخواستم، مگر آن كه عطایم كرد، و چیزی برای خود نخواستم، جز آن كه مانندش را برای تو خواستم. من از خدا خواستم كه بین من و تو برادری قرار دهد، پس قرار داد، و از او خواستم كه تو را پس از من ولیّ هر مؤمنی كند، پس كرد، و از او خواستم چون به من لباس نبوّت و رسالت پوشانده، به تو لباس وصایت و شجاعت بپوشاند. پس پوشانْد، و از او خواستم كه تو را وصیّ و وارث و گنجینه علم من قرار دهد، پس قرار داد».[5].

303. امام علی علیه السلام: چون ابو طالب درگذشت، نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمدم و گفتم: عموی پیرت درگذشت. فرمود: «برو و او را [با كفن] بپوشان و كارهای دیگرش را مكن تا نزد من آیی». پس او را پوشاندم و به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله رفتم. فرمود: «برو و خود را شستشو ده و كار دیگری مكن تا نزد من آیی». پس خود را شستم و نزد پیامبرصلی الله علیه وآله رفتم. برایم دعاهایی كرد كه در برابر آنها، شتران سرخ مو و سیاه مو خوشحالم نمی كند.[6].

304. امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا چون در قُدَیْد[7] فرود آمد، به علی علیه السلام فرمود: «ای علی! من از پروردگارم خواستم كه میان من و تو پیوند ولایت ایجاد كند، كه چنین كرد؛ و از پروردگارم خواستم كه میان من و تو برادری قرار دهد، كه قرار داد؛ و از پروردگارم خواستم كه تو را وصیّ من قرار دهد، كه قرار داد».

دو مرد قریشی گفتند: به خدا سوگند، نزد ما یك من خرما در مشكی كهنه، محبوب تر از چیزی است كه محمّد از پروردگارش خواست! چرا از پروردگارش فرشته ای نخواست تا او را بر دشمنش یاری دهد یا گنجی كه از فقرش رهایی دهد ؟ به خدا سوگند، او از خدا هیچ حق و باطلی نخواسته، مگر آن كه اجابتش كرده است.

پس خداوندِ منزّهِ والا نازل كرد: «فَلَعَلَّكَ تَارِكم بَعْضَ مَا یُوحَی إِلَیْكَ وَ ضَآلِقم بِهی صَدْرُكَ؛ [8] نكند برخی از آنچه را به تو وحی می شود، واگذاری و بدان دل تنگ داری».[9].

305. تاریخ دمشق - به نقل از ابن عبّاس -: اسماء بنت عمیس به من خبر داد كه مدّت زیادی به پیامبرصلی الله علیه وآله چشم دوخته و دیده كه او پیوسته و تنها برای علی و فاطمه علیهما السلام دعا می كند و كس دیگری را در دعایش شریك آن دو نمی كند.[10].

ر. ك: ج 8، ص 163 (از پروردگارم پنج ویژگی برای تو درخواست كردم).









    1. تاریخ دمشق: 8859/311/42، خصائص أمیر المؤمنین: 146/262.
    2. المعجم الأوسط: 7917/47/8، خصائص أمیر المؤمنین: 147/263.
    3. تاریخ دمشق: 8860/311/42. نیز، ر. ك: أنساب الأشراف: 357/2.
    4. تاریخ دمشق: 8857/309/42، ذخائر العقبی: 115، فرائد السمطین: 169/218/1.
    5. كتاب سلیم بن قیس: 36/814/2.
    6. مسند ابن حنبل: 1074/274/1 و ص: 807/220، السنن الكبری: 1453/455/1.
    7. قُدَیْد، نام مكانی در نزدیكی مكّه است (معجم البلدان: 313/4). در تفسیر العیاشی به جای «قدید»، «غدیر» آمده است.
    8. هود، آیه 12.
    9. الكافی: 572/378/8، الأمالی، مفید: 5/279، الأمالی، طوسی: 164/107.
    10. تاریخ دمشق: 312/42، المعجم الكبیر: 1022/412/22 و: 362/135/24.